جمعه، آبان ۰۶، ۱۳۹۰




نامه یک جوان ایرانی برای شکستن سکوت در ۱۳ آبان
سلام و درود بر تو هم میهن گرامی

امروز در این ورطه تاریخی و در این اوضاع بد سیاسی و خفقان اجتماعی، وظیفه من و توست که دست در دست هم، ملتمان و جهان را از جنایاتی که در ایران صورت می گیرد، آگاه کنیم.

ملت ایران باید از پشت پرده جنایات جمهوری اسلامی که چون گرگی در لباس میش ، طمع به شکوه و جلال نام ایران و ثروت ملی ایرانیان دارد، آگاه شود.

هر روز یک خبر جدید از اختلاسی در حد چند صد میلیارد تومان به گوش می رسد.

هر روز اخبار جدیدی از پشت دیوارهای اوین به گوش می رسد. رژیمی که حتی در قانونش زندانی سیاسی تعریف نشده است، هر روز اقدام به شکنجه و زندانی کردن نخبگان و جوانانی می کند که به دلایل سیاسی محکوم شده اند. اسم این زندانی، زندانی سیاسی نیست، پس چیست؟

رییس دولت ایران هر روز به طرز ناشیانه ای قدم در وادی حیله و دروغ می نهد و ملت ایران را همچون خودش، مردمانی نافهم می پندارد و با این تصور هر روز به پیش می رود و آبروی ایران را در مجامع بین المللی به خطر می اندازد.

جوانی در ساعات ملاقات زندانیان با خانواده هایشان، به شکنجه گاه اوین فراخوانده می شود و به جرم پنهان نکردن حقیقت و گفتن آنچه که لایق رییس دولت است، ۲۵ ضربه شلاق میخورد و در زندان نگه داشته می شود تا اثرات شلاق از بین برود.

و زمانی که موعد آزادیش فرا می رسد، از طرف همان شکنجه گر مورد تهدید قرار می گیرد تا شلاق خوردنش را تکذیب کند و وقتی که رشادت و دلیری خود را به رخ شکنجه گر می کشد، از او درخواست می شود که دلیل شلاق خوردنش را نگوید.

اما امروز باید همه ایران بداند که امین نیایی فر، دانشجوی ممتاز دانشگاه تهران و کسب کننده یکی از برترین رتبه های کنکور سراسری و معدل ۱۹٫۲۰ در دانشگاه، به جرم گفتن آنچه لایق محمود احمدی نژاد است، ۲۵ ضربه شلاق دریافت کرده است و این وظیفه من و توست هم میهن.

امین نیایی فر، نخبه ۲۲ ساله ایران به جرم گفتن حقیقت شلاق می خورد، در مقابل فرج الله سلحشور، کارگردان طرفدار دولت که فیلمهایش به رایگان در اختیار کشورهای عقب افتاده قرار می گیرد تا خاک نخورد، در مورد تهمت به ساحت بانوی هنرمند ایرانی، نه تنها مورد شکنجه و اجرا شدن قوانین الهی و اسلامی قرار نمی گیرد، بلکه مجال تهمت دوباره می یابد و باز هم سینمایی را که خود از آنجا نام و نشانی یافته و نان در می آورد، مورد اهانت قرار می دهد و لجنزار می نامد.

جوانی در دوران اوج زندگانی خود در منزل پدریش در مقابل چشم پدر و مادرش دستگیر می شود و همراه با برادرش محکوم می شود. در زندان مورد چنان شکنجه هایی قرار می گیرد که در طول ۷۰۰ روز محکومیت، سه بار به عمل جراحی احتیاج پیدا می کند و در بار سوم پزشکان بیمارستان متوجه از کار افتادگی کلیه اش می شوند.

بابک خرمدین قرن، حسین رونقی ملکی در سنین جوانی اش کلیه اش را از دست می دهد. او کلیه اش را اهدا کرد، نه به بیماری نیازمند پیوند، به ایران. او کلیه اش را در راه وطن از دست داد. او کلیه اش را به خاطر من و تو از دست داد.

حسین کلیه اش را از دست داد. نه برای به دست آوردن نان شب، بلکه به بهای حفظ ارزشهای میهن. به بهای نگهبانی از میراث پر بهای کوروش بزرگ، ایران آزاد.

امروز در مملکت من و تو، میهن پرستی جرم است. جوانی به خاطر پخش کردن افکار تاریخ دانان بزرگ جهان در وصف ایران باستان، در ۳۰ سالگی به تحمل ۵ سال حبس محکوم می شود.

شاهین زینعلی در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین، زندانی است.جایی که جریان گازش قطع شده است. هم میهن من و تو به جرم پاسداری از ارزشهای ایران مجبور به تحمل سرماست. جوان ۳۱ ساله مجبور است در حمام دسته جمعی و با آب سرد استحمام کند. در مقابل این جنایت بزرگ، سکوت من و تو جایز نیست.

این بزرگترین اشتباه من و توست اگر انتظار کوچکترین عدالتی از این نظام و دولت داشته باشیم و اشتباه بس بزرگتر این است که در مقابل این همه بی عدالتی و دزدی و چپاول سکوت کنیم.

۱۳ آبان ۹۰ در راه است … سکوت نکن هم وطن … !

نویسنده: یک جوان ایرانی

      لینک: 
 
 
                            بابک آزادی: دوستی کوچک با رویاهای بزرگ سبز

تقدیم به حسین، حسین رونقی ، کسی که به نام مستعار بابک خرمدین شناخته شد.

بابک، سردار آذربایجانی بود که سر تعظیم مقابل اعراب فرو نیاورد و تا آخرین قطره خونش جنگید و نامش را به عنوان یک مبارز و شهید آذربایجانی در تاربخ مبارزات آذربایجان جاودانه کرد.

تقدیم به سربازکوچک سبز که بزرگی خود را در عین کوچک بودنش به رخ کودتاگران و دزدان رای خود کشید،کسی که نامش از بابک بود،کسی که مرامش چون او بود و چون او ایستاد.

حسین جانم،دیروز وقتی حکم دادگاهت را روی خبرگزاریها دیدم تا ساعتها فقط مات و مبهوت بودم،متعجب،گیج و سردر گم بدنبال جواب فقط یک سوال؟

مگر جرم تو چه بود که حکم به 15 سال حبس تو داده شد؟

مگر حق خواهی جرم شده؟مگر رای دادن جرم شده؟مگر تو دزد بوده ای؟مگر تو قاتل بودی؟ مگر تو دروغگو بودی؟ مگر تو کسی را فریب دادی؟مگر تو خانه ای را ویران کردی؟مگر خیانت کار بودی؟مگر در بیت المال دست یازی کرده ای؟نکند ویلایی ساختی با پول ملت یا رشوه؟غرق در افکار تو بودم ودر خاطراتی که با هم داشتیم.لحظه ای بی اختیار به یاد یه لطیفه افتادم و به خودم گفتم این مسئولین دلسوز مملکت یا معنی حبس رو نمیدونن و یا معنی 15 سال رو نمی دونن.

به خودم گفتم نه ،نه،او رو میشناختم ،از نزدیک میشناختم دزد نبوده اما دنبال دزد بوده ، قاتل نبوده اما دنبال رسوا کردن قاتلها بوده ، دروغگو نبوده اما دنبال رسوا کردن دروغگو بوده ، فریبکار نبوده اما دنبال روشنگری مردم بوده ، خونه ای رو ویرون نکرده اما کنار بی خانمانها بوده ، خیانتکار نبوده اما دنبال افشا گری خیانتها بوده ، در بیت المال دستی نداشته اما دستهای دیگرون رو تو اون دیده، ویلایی نداشت اما ویلاهای بعضی ها رو دیده که از کجا ساخته شدن ، رشوه نداده بود اما رشوه گیرها رو شناخته بود.فکر کردم حالا با این محاسباتی که کردم حساب حبس 15 سال درست در می اید که آقای قاضی پیر عباسی بهش حکم کرده ، چون یادم افتاد که از 22 خرداد قضایا عوض شده،همه چیز یه جورایی غریب شده، راستا دروغ و دروغها راست شدن.

یادم افتاد دزدها سرشونو بالا مگیرن ودزد زده ها نگرون،

یادم افتاد که قاتلان آزادند و وکلا در بند.

یادم افتاد که دروغگوها با بصیرتند و راست گوها بی بصیرت،

یادم افتاد فریبکاران محترمند و پاک دلان بی حرمت.

یادم افتاد که دزدها عزیزند و غیر دزدها ذلیل،

یادم افتاد که راست میگند زمونه عوض شده.

حسین این 15 سال نه بخاطر دزدی تو بوده و نه بخاطر دروغگو بودنت بلکه بخاطر درستی و راستی تو بوده ،تا دزدها بتونن سیه رویشونو پیش مردم پنهان کنند.تا بگن که رای دزدی ما بحق بوده و آشوبگرانی مثل تو ناحق.

10ماه بلاتکلیفت تو سلول انفرادی هم فقط بخاطر دلسوزیت به نظام و مردم بوده که تاوانش دادی.اونا با این کارشون ثابت کردند که بحق در مملکته ما اونجوری که احمدی نژاد در نیویورک گفت هیچکس بخاطر اعتراض به انتخابات در زندان نیست ، ثابت کردند که به گفته ایشون واقعا شهروند منتقد تو جامعه هست که از احمدی نژاد تو 50 تا روزنامه انتقاد کنه و کسی بهش کاری نداشته باشه،بله دیدم که واقعا همه اینا واقعیت داشت.دیدم و ثابت شد که واقعا کشورمون یه مملکته آزاد و مشروعیت گرفته از رای مردم ،اما نظامهای غربی مثل آمریکا رای دزدن و نژاد پرست همونجور که احمدی نژاد قبل انتخابات آمریکا گفت که فکر نمیکنه تو آمریکا اجازه بدن یه سیاه پوست رئیس جمهورشون بشه .اما نگران نباش تو این یک سال خیلی از جوونها مانند تو دزد شدند و غارتگر وآغتشاشگر و تو تنها نیستی ،ترسم اینه که روزی برسه که اکثر مردم بشن دزد و غارتگر و جاسوس مانند تو،بله مانند تو که آقای شریعتمدار تو روزنامه کیهان گفت تو جاسوس سیا هستی و 75 میلیون دلار به حسابت پول ریخته شده از طرف اونا.

حسین به خاطر اوضاع بهم ریخته این مملکت دیگه نمیخواد که فکر کنی و خود خوری چون بعد دستگیری تو خیلی ها یک شبه عوض شدند،آخه میدونی چرا؟چون آقای حسن خمینی شد دشمن نظام ،چون رئیس مجلس سابق شد فتنه گر،چون آقای موسوی نخست وزیر دوران امام شد فتنه گر،چون هر کسی که خواست حقش رو بگیره شد خائن به مملکت.

حسین ناراحت نباش چونکه 15 سال تمام میشه و سیه روی کسانی خواهند بود که واقعا به مملکت خیانت کردند،چون روزی که پرده ها دریده بشه زیاد دور نیست تا اون روز مردم بدونن دزد واقعی کی بوده و کی هست تا مردم بشناسن کسایی که به مملکتشون خیانت کردند،تا مردم ببینن کسایی که دزدی از بیت المال رو کردند وبا پول مردم و به اسم اسلام دنبال بلند پروازیهای خودشون بودند.

زیاد دور نیست ، ما منتظریم و تو نیز منتظر باش

چرا که به قول خودت تاریکترین ساعت پیش از طلوع خورشید فرا میرسد.

لینک:
http://www.freemyfamilycampaign.com/persian/index.php/home/41-2010-10-19-16-27-52.html

پنجشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۹۰

                        نقش چین در ردیابی و سرکوبی ناراضیان در ايران


                  
عکس از: VOA
وال استریت جرنال زیر عنوان " کمک غول فناوری چینی به ایران" می نویسد وقتی کمپانی های غربی در واکنش به اقدام دو سال پیش دولت ایران در سرکوبی خونین شهروندانش از ایران بیرون رفتند، یک غول مخابراتی چینی خلاء را پر کرد.

اکنون شرکت تکنولوژی های هوآوی ((Huawei Technologies Co. صنعت تلفن های همراه در ایران را، که تحت کنترل دولت است، در سلطه دارد. این شرکت از این طریق به توانا ساختن شبکه امنیتی دولتی ایران کمک می کند.

هوآوی اخیرا قرارداد نصب سیستمی را در بزرگترين شبکه تلفنی همراه در ایران امضاء کرد که براساس مصاحبه های بعمل آمده با کارکنان امور مخابرات، هم در ایران و هم در خارج، و نیزبر اساس بررسی اسناد مناقصه آن توسط وال استریت جرنال، به پلیس امکان می دهد افراد را در ارتباط با موقعیت مکانی تلفن های همراهشان ردیابی کند. این شرکت همچنین تامین کننده پشتیبانی در مورد خدماتی مشابه برای دومین شبکه تلفنی همراه در ایران است. هوآوی یادآوری می کند که تقریبا تمامی کشورها، از جمله آمريکا، نیاز به دسترسی پلیس به شبکه های تلفنی همراه دارند.

نقش هوآوی در ایران گویای سهولت دسترسی کشورها به تکنولوژی های خارجی قابل استفاده در خفه کردن ناراضیان از طریق سانسور یا زیرنظر گذاشتن آنهاست. بسیاری از تکنولوژی هائی که هوآوی پشتیبان آنها در ایران است، نظیر خدمات مربوط به موقعیت های مکانی، تکنولوژی هائی است که شبکه های غربی نیز به آنها دسترسی دارند. تفاوت دراین است که چنین تکنولوژی هائی وقتی به دست رژیم های سرکوبگربیفتد می تواند به عنوان ابزاری مهم در منکوب ساختن ناراضیان مورد استفاده قرار گیرد.

سال گذشته تشکیلات امنیتی مصرتماس های فعالان دمکراسی از طريق اسکایپ Skipe را با استفاده از سیستمی که توسط یک شرکت بریتانیائی عرضه شده بود مختل ساخت. در لیبی نیز عواملی که برای معمر قذافی کار می کردند با استفاده از تکنولوژی یک شرکت فرانسوی موفق به جاسوسی در مورد ای میل ها و پیام ها شده بودند. اما برخلاف مصر و لیبی که دولت هاِشان امسال سرنگون شدند، شبکه پيچیده جاسوسی ایران کماکان دست نخورده باقی است.

 

شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۹۰


سفر به ایران پیش از اسلام در اسرائیل؛ «البته فارسی‌اش بسیار شیرین‌تر است»

                                         بخشی از الفبای عبری



در سال‌های اخیر در اسرائیل فقط از مقوله‌هایی مانند اسلام افراطی ریشه گرفته در حکومت ایران، تلاش جمهوری اسلامی ایران برای «دستیابی به بمب هسته‌ای»، و حمایت ایران از حزب‌الله و حماس و مسائلی در این حوزه صحبت شده است. اما اکنون انتشار کتابی درباره ریشه‌های باستانی ایران‌زمین فرصتی است تا کتاب‌خوانان در اسرائیل را با زبان‌های امپراتوری باشکوه ایران باستان آشنا کند.



«خوب، بد و جهان، سفری به ایران پیش از اسلام» نام کتابی است که ناشر آن اتفاقاً شرکت انتشاراتی «مودان» وابسته به وزارت دفاع اسرائیل است.



این کتاب تحقیقاتی خواننده اسرائیلی را به ایرانی می‌برد که فرهنگ و زبان‌های باستانی آن بر یهودیت و زبان عبری باستان اثراتی غیر قابل تردید نهاده است.



این کتاب که نتیجه پژوهش‌های یک بانوی دانشگاهی اسرائیلی است، به‌ویژه برخی از ارتباط‌های دیرینه میان زبان‌های باستانی ایران‌زمین با زبان عبری را مورد بررسی قرار داده است.



دکتر تامار گیندین، محقق و نویسنده کتاب، هر چند اسرائیلی است و از نظر ریشه‌های خانوادگی هیچ ارتباطی با ایران و ایرانی‌ها نداشته است، اما فارسی را نیز به شیرینی آموخته و به خوبی سخن می‌گوید.



خانم گیندین در کتاب خود، بسیاری از ارتباط‌های جالب میان زبان‌های پارسی باستان و حتی فارسی امروزی را با واژگان وارد شده به عبری توضیح داده است که ممکن است خواننده اسرائیلی، به‌ویژه زبان‌شناس‌ها، را غافلگیر کند.



واژگانی مانند «بستان»، «پردیس» و «بالاگان» سه نمونه کوچک و ساده هستند؛ «بستان» دقیقاً‌‌ همان بوستان فارسی است؛ «پردیس» از‌‌ همان پردیس یا فردوس فارسی به مفهوم بهشت برین آمده است و «بالاگان» که در عبری امروزه به معنی «شلوغ پلوغی» و «درهم برهمی» است از «بالاخانه» فارسی آمده است. بالاخانه جایی بود که اسباب و وسایلی را انبار می‌کردند و در آنجا همه چیز درهم برهم بود.



از جمله این واژگان، واژهٔ مهم فارسی مانند «داد» اثری عمیق و بسیار مهم بر زبان عبری و یهودیت داشته است. داد به مفهوم عدالت‌خواهی و دادگری در عبری نیز‌‌ همان «دات» است. «دات» در عبری نه تنها به مفهوم دین و مذهب است، بلکه به معنی «دادگری» و «دادخواهی» هم هست.



واژه «زمان» که‌‌ همان زمان فارسی است، یکی از معمول‌ترین و مهم‌ترین واژگان مشترک و مهم عبری و فارسی است.



واژه‌های بسیار دیگری مانند «گیزبار»، به معنای مسئول امور مالی در عبری، از «گنج» و «گنج‌بار» فارسی گرفته شده است؛ «امبار» عبری نیز‌‌ همان مفهوم دقیق «انبار» فارسی را دارد.



حتی واژه‌های زیادی برای اشاره به اسباب و وسایل روزمره در زندگی عادی مانند «شروول» در عبری از «شلوار» فارسی آمده است، هرچند که در عبری «شروول» را به مفهوم آستین کت یا پیراهن استفاده می‌کنند، ولی منظورشان‌‌ همان دو پاچه است.



حتی برخی از آسان‌ترین کلمات عبری که اشتباهاً به نظر می‌رسد که به تازگی از سوی جوانان اسرائیلی در اصطلاحات روزمره مورد استفاده قرار می‌گیرد، به گفته خانم گیندین، ریشه در فارسی دارد.



کلمه‌ای که جوانان اسرائیلی خیلی به کار می‌برند و آن را چپ و راست در خیابان‌ها از نسل جوان می‌شنوید Ashkarah است به مفهوم «عالی، خوب، به‌به»، از فارسی به مفهوم «آشکارا» برای بیان «خب معلوم است دیگر» و «بدیهی است» آمده است.



تامار گیندین در مورد اثرات زیاد زبان پارسی بر عبری باستان که تا به امروز نیز در عبری روزمره مردم عبری‌زبان کاربرد دارد، می‌گوید که ایرانیان باستان با یهودیان رفتار و مناسبات بسیار حسنه‌تری نسبت به مصریان باستان یا بابلی‌های باستان داشته‌اند.



این کوروش کبیر، پادشاه دادگستر ایران باستان در سلسله هخامنشی، بود که به یهودیان رانده شده از سرزمین باستانی اسرائیل که به ایران و سرزمین بابِل رفتند، امکان داد تا دگربار به سرزمین باستانی خود در اسرائیل بازگردند و نه تنها این، که کوروش کبیر کاروانی از نیروهای امین خود را با یهودیان همراه کرد و حتی گنج‌های به غارت رفته آن‌ها از «بیت‌المقدس یهود» را همراه با آن‌ها به اورشلیم بازگرداند تا یهودیان این گنج‌ها را دوباره در معبد بزرگ نوسازی شده یهودیان قرار دهند و بیت‌المقدس دوم یهود به همت و با یاری کوروش کبیر ساخته شد.



تامار گیندین می‌گوید که حتی این باور‌ها که اهریمن موجودی پلید است یا وجود فرشتگان و شیطان‌ها را «ما از ایرانیان باستان در ذهنیت خود آموخته‌ایم» و بالا‌تر از آنها، ایمان به این که روز قیامتی در کار خواهد بود یا حتی ایمان به «ماشیاح» (نجات‌بخشی که خواهد آمد تا جهان را از پلیدی‌ها برهاند) از باورهای دیرین ایرانیان باستان به ذهن و قلب یهودیان در نتیجه ارتباط‌های یهودیان و ایرانیان باستان رخنه کرده است.



یهودیان یکی از ملت‌های معدودی هستند که زبان باستانی و چند هزار ساله پدران خود را تا به امروز با اندک تغییراتی حفظ کرده و به آن سخن می‌گویند و لذا تأثیرات از زبان پارسی باستان در عبری، امروز نیز کاربرد دارد و مشهود است.



خانم گیندین در مصاحبه‌ای با رادیو اسرائیل در مورد این که آیا مایل است به ایران سفر کند، می‌گوید که «آری، حتماً». اما «نظر به وضعیت جاری میان اسرائیل و ایران، ممکن است که سفرم یکسره باشد، ولی وقتی باید به چنین سفری رفت که امکان سفر دوسره وجود داشته باشد».



خانم دکتر تامار گیندین در مصاحبه با رادیو اسرائیل و نیز با روزنامه اسرائیلی هاآرتص نیز گفته است که او خود را عاشق فرهنگ ایران می‌داند و امیدوار است که خواننده اسرائیلی پس از خواندن کتاب او هر بار که از این پس نام ایران را می‌شنود، مسائل مثبت و دلپذیر، پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک برایش تداعی شود، نه مسائل منفی که در این ۳۲ سال وجود حکومت اسلامی در ایران، درباره ایران در رسانه‌های اسرائیلی مطرح بوده است.



در پاسخ به این پرسش که کدام ذهنیت مرتبط با ایران در افکار عمومی اسرائیلی او را آزار می‌دهد و می‌خواهد آن را تغییر دهد، تامار گیندین می‌گوید «مرتب برای اسرائیلی‌ها در سخنرانی‌های زیادم توضیح می‌دهم که ایران بخشی از جهان عرب نیست؛ حتی اگر ایران را به زور به جهان اسلامی وصل کنیم، اما هنوز نباید آنها را عرب و مانند سایر اسلامیون بدانیم. ایرانی‌ها آریایی هستند و مفهوم «ایران» نیز «سرزمین آریایی» است و آریایی‌های حقیقی نه آلمانی‌ها، بلکه ایرانی‌ها و هندی‌ها هستند و آلمانی‌ها این صفت را به زور به خود چسباندند.»



خانم گیندین می‌گوید مرتب برای اسرائیلی‌ها می‌گویم که مردم ایران هرچند اکثراً دین اسلام را دارند، اما بخش وسیعی از این مردم کسانی هستند که در زندگی خود، شیوه‌های غیرمذهبی دارند و افرادی سکولار هستند و بسیاری از آنها همواره می‌گویند که «اعراب ایران‌زمین را ویران کردند»، که منظورشان حمله اعراب در قرن هفتم میلادی به ایران‌زمین است و ایرانی‌های زرتشتی را به زور شمشیر ناچار به پذیرش اسلام کردند.



خانم گیندین می‌گوید بسیاری از ایرانی‌ها از این که حکومت حاکم بر کشورشان به دخالت گسترده در امور خاورمیانه و حوزه اسرائیل و فلسطینی‌ها اقدام می‌کند، ناخشنود هستند و می‌گویند که نباید بیت‌المال ایران صرف حماس و حزب‌الله شود و از همین ناخشنودی عمیق است که شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» یکی از برجسته‌ترین شعارهای اعتراضی دو سال اخیر ایرانی‌ها بود.



خانم گیندین هنگام ترجمه این شعار به زبان عبری به اسرائیلی‌ها گوشزد می‌کند که «البته که به زبان فارسی‌اش بسیار شیرین‌تر است».

دوشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۹۰

«دانشجوی ممتاز دانشگاه تهران» به اتهام توهین به احمدی نژاد شلاق خورد

۱۳۹۰/۰۷/۲۵
گزارش‌های رسیده از ایران حاکی است که امین نیایی‌فر، دانشجوی ممتاز مهندسی مکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران، به اتهام توهین به محمود احمدی‌نژاد، رییس جمهور اسلامی ایران، روز دوشنبه در زندان اوین ۳۰ ضربه شلاق خورد.

وب‌سایت کلمه - نزدیک به میرحسین موسوی - گزارش داده است که آقای نیایی فر «در حالی که بر اثر ضربه‌های محکم شلاق از درد به خود می‌پیچیده، بدون دریافت هیچ‌گونه کمک پزشکی و دارویی به بند بازگردانده شده‌است.»

امین نیایی‌فر، دانشجوی ۲۲ ساله دانشگاه تهران و از جمله افراد حائز رتبه برتر در کنکور سراسری، از زندانیان هوادار جنبش سبز است که در بند ۳۵۰ زندان اوین در حال گذراندن دوران محکومیت خود است.

وی که در تظاهرات ششم دی سال ۸۸ تهران، روز عاشورا، بازداشت شده بود، از سوی قاضی پیرعباسی، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، به شش ماه حبس تعزیری، یک سال و نیم حبس تعلیقی و تحمل ۳۰ ضربه شلاق محکوم شده بود که حکم شلاق وی روز دوشنبه در محل دادسرای اوین اجرا شد.

به گزارش سایت کلمه، امین نیایی‌فر پس از بازداشت مدتی را در سلول‌ انفرادی بند ۲۰۹ گذراند و سپس با قید وثیقه آزاد شد ولی تابستان امسال و به دنبال تایید حکم اش در دادگاه تجدیدنظر، به زندان اوین بازگردانده شد. بدین ترتیب او در سال تحصیلی جدید، از ادامه تحصیل در دانشگاه نیز باز مانده‌است.

حکم شلاق امین نیایی‌فر یک روز پس از انتشار گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل، اجرا شده‌ است. احمد شهید در این گزارش از جمله به فشار حکومت ایران بر دانشجویان اشاره کرده‌ است.

اجرای حکم ۳۰ ضربه شلاق در مورد امین نیایی‌فر به این اتهام در حالی صورت می‌گیرد که محمود احمدی‌نژاد، یک هفته پیش از این به حکم شلاق پیمان عارف، فعال دانشجویی، که به اتهام «توهین به رئیس جمهوری» ۷۴ ضربه شلاق خورد واکنش نشان داده و از اجرای این حکم ابراز «نارضایتی» کرده بود.

محمود احمدی‌نژاد هفته پیش گفت: «وقتی دانه‌درشت‌ها آزادانه به ما افترا می‌زنند راضی نیستم یک جوان را به خاطر توهین به رییس جمهور شلاق بزنند.»

اما پیمان عارف در مصاحبه‌ای که پس از آزادی از زندان انجام داد، گفت: «من اینجا در ایرانی که احمدی‌نژاد می‌گوید آزادترین کشور جهان است، به جرم توهین به احمدی‌نژاد شلاق خورده‌ام.»

در همین حال، روزنامه دولتی ایران روز دوشنبه خبر داد که سه دانشجوی دیگر به اتهام «توهین و تخریب و تخدیش رییس جمهور» در دادگاه انقلاب مجرم شناخته شده و به استناد ماده ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی به شش ماه حبس محکوم شدند.

این روزنامه نوشته است: «سه تن از اعضای ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی به اتهام تهیه و توزیع سی‌دی موسوم به ۹۰ سیاسی و توهین و تخریب رییس جمهور با حکم دادگاه تجدیدنظر استان تهران به حبس قطعی محکوم شدند.»

ایران می افزاید: این افراد  از اعضای ستاد انتخاباتی «نسیم» میرحسین موسوی هستند که در ۲۵ مرداد سال ۸۸ بازداشت شده‌اند و رسیدگی به پرونده آنها نیز بر عهده قاضی پیرعباسی بوده است.

در جریان دادگاه‌های رسیدگی به پرونده معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۸۸، برای برخی از فعالان سیاسی، دانشجویی و مدنی کیفرخواست‌هایی مبنی بر توهین آنها به رییس جمهور اسلامی تهیه شد که مجازات‌های زندان و شلاق برای آنها در پی داشته‌است.

در هفته‌های اخیر احکام شلاق برخی از فعالان سیاسی به اجرا در آمده‌است که از جمله آنها می‌توان به شلاق زدن سمیه توحیدلو، دانشجوی دوره دکترای جامعه‌شناسی و بلاگر، و همچنین منصور فرجی، عضو جبهه دمکراتیک ایران اشاره کرد.

سمیه توحیدلو از فعالان ستاد میر حسین موسوی در انتخابات سال ۸۸ و از برنامه‌ریزان اصلی در برپایی زنجیره انسانی سبز از خیابان راه آهن تا تجریش بود.

منصور فرجی نیز از سال ۱۳۷۸ با جبهه متحد دانشجویی، جبهه دمکراتیک ایران همکاری داشته و در سال ۱۳۸۳ عضو هیئت موسس حزب دمکرات ایران بوده‌ است.

در تازه‌ترین مورد، دادگاه انقلاب اسلامی حکم ۹۰ ضربه شلاق را برای مرضیه وفامهر، بازیگر سینما، به اتهام بازی در فیلم «تهران من، حراج» صادر کرده‌ است.

جمعه، مهر ۲۲، ۱۳۹۰

 

Political Prisoner & Blogger Hossein Ronaghi-Maleki's Father: "I Am Pleading for Help...My Son Is

Going to Lose His Life..."



July 7th, 2011 - Despite losing functionality in one kidney and with only 80% functionality in the other, and while suffering from a gallstone, Hossein Ronaghi-Maleki, 25 year old web blogger sentenced to 15 years in prison, continues to be denied medical furlough from prison.

While many know him by his pen name "Babak Khoramdin", to many others he is known as "Iran Proxy" a highly active software development group who established a name for developing anti filter software after the events that proceeded the rigged presidential elections in Iran.  His real name however is Hossein Ronaghi Maleki. He is a 25 year old blogger and an expert in a variety of proxy servers and anti filter software. Though in today's world such an act would be considered fighting censorship and standing up for freedom of expression, unfortunately in the vernacular of the Islamic Republic of Iran, Hossein's action was described as an "attempt to overthrow the government" - and for that he must now spend the next 15 years of his life in prison!

From Arrest to Illness....

The web blogger who wrote under the pen name "Babak Khoramdin" was arrested on December 13th, 2009 at his father's house in Tabriz. He was transferred a day later to Evin prison's IRGC [Iran's Islamic Revolution Guards Corps ] Ward 2A, where he spent many months being tortured in solitary confinement. According to his father, Hossein developed kidney disease because while in solitary confinement his only access to water was from the toilet in his cell.

Hossein has lost 80% functionality in his left kidney and 20% functionality in his right kidney and is also suffering from a 17mm gallstone.

Ahmad Ronaghi Maleki made the following statement regarding his son's physical condition: "Hossein's condition is dire and yet the authorities have not allowed him to contact his family.  He has undergone two operations. His physicians have written to both the judicial and prison authorities stating that Hossein is in urgent need of resting at home. Unfortunately the prison officials, the interrogators, the investigators at the prosecutor's office, Judge Pir Abbassi, the head of his office Mr. Satari, Mr. Mehdi Satari, Mr. Satari's brother who works for the Ministry of Intelligence, and his cousin Mr. Parviz Sohrabi have to date not allowed the prison authorities to grant Hossein  medical furlough."

Seizure While in Prison

Hossein's father told Deutsche Welle that on Wednesday July 6th while on his way from Tehran to Tabriz his family contacted him, informing him that someone had called from Evin to let them know that Hossein had suffered from a seizure. Upon hearing this news, Mr. Ronaghi Maleki immediately drove back towards Tehran and went to Evin prison. "As soon as I heard the news, I immediately went to the prison. I pleaded with them to take my son to the hospital, but they insisted that Hossein was not ill and that he was in the ward's bathroom.  I asked them to at least allow Hossein to contact his mother, but they did not listen. I informed the prosecutor's office of my son's dire physical condition, explaining that if nothing was done he may lose his life. I am pleading for help. I am asking that my son's situation be investigated and followed upon .  I even informed the judicial authorities of my son's extremely dire situation, warning them that if nothing is done, my son will probably lose his life."

Mr. Ronaghi Maleki reiterated that his son had no previous illness. He emphasized that his son's kidneys were healthy and that he developed this condition as a result of being tortured and during his time in solitary confinement.

While repeating the names of those responsible for his son's case, Mr. Ronaghi Maleki emphasized that these individuals continue to deny his son medical furlough from prison and stressed that they will continue to keep him in prison under unbearable conditions for so long, that he will eventually lose his life!

Ahmad Ronaghi Maleki told Deutsche Welle: "My question to the Judiciary and the Leader of the Islamic Republic of Iran is whether a prisoner deserves to die at the hands of those responsible for his case..."

Source: Deutsche Welle Farsi:

دوشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۹۰

نگاهی به روزنامه های جهان: تکرار تراژدی رومئو و ژولیت در قرن بیست و یکم، در ایران


روزنامه گاردین با اشاره به خودکشی نهال سحابی وبلاگ نویس ایرانی اندکی پس از خودکشی بهنام گنجی فعال حقوق بشر نوشته است مخالفان دولت ایران بر این باورند که این دو دوست پس از آن که بهنام گنجی تحت فشار مأموران زندان ناچار از شهادت دادن علیه کوهیار گودرزی عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر شد، اقدام به خودکشی کردند. گاردین می نویسد وبسایت کمیته گزارشگران حقوق بشر تاریخ خودکشی گنجی را دهم شهریور و سحابی را ششم مهر اعلام کرده و نوشته است معلوم نیست در زندان چه بر بهنام گنجی رفت که تنها چند روز پس از آزادی به زندگی خود خاتمه داد؛ و مرگش نهال را در اندوه و افسردگی فرو برد؛ تا جایی که کمتر از یک ماه از آن واقعه، او نیز خودش را کشت. از سرنوشت کوهیار گودرزی پس از زندانی شدن خبری در دست نیست؛ و این خودکشی ها بار دیگر نگاه ها را متوجه وضعیت نامعلوم وی کرده است.

روزنامه انگلیسی دیلی میل از عشق نافرجام و خودکشی نهال سحابی و بهنام گنجی فعال حقوق بشر پس از آزادی از زندان به عنوان تراژدی رومئو و ژولیت قرن بیست و یکم نام برده است.

هافینگتن پست نوشته است در عصر ارتباطات، اخبار به سرعت منتشر می شود؛ اما آگاهی از اخبار - به ویژه در مواردی که به نقض حقوق بشر مربوط می شود - به ما قدرت رویارویی با آن را نمی دهد. در این مقاله به قلم رویا برومند آمده است از ایران اخباری می رسد نظیر حکم اعدام برای یوسف ندرخانی کشیش ایرانی به جرم ارتداد؛ ادامه حبس کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر در مکان نامعلوم؛ خودکشی بهنام گنجی دانشجوی جوان و دوست کوهیار گودرزی اندکی پس از آزادی از زندان اوین؛ خودکشی نهال سحابی، که مرگ را به زندگی در فضای غیرقابل تحمل ایران امروز، با آینده ای نامعلوم ترجیح داد. ما این اخبار را دریافت می کنیم اما تنها با کمک جامعه بین المللی می توانیم این موارد را در رسانه ها منعکس کنیم و قربانیان بی عدالتی در ایران را به دنیا معرفی کنیم تا شاید جمهوری اسلامی را وادار به رعایت حقوق انسانی شهروندانش کنیم.

نگاهی به روزنامه های جهان: تکرار تراژدی رومئو و ژولیت در قرن بیست و یکم، در ایران